بهاگاوات گیتا

 

 

 

بهاگاواگیتا، یکی از مقدس ترین آثار هندوان است.کمتر اثر معنوی و ادبی می توان در ادبیات مقدس جهان وهند یافت که از لحاظ رسائی و زیبایی عبارات وفصاحت و بلاغت و فشردگی مطالب و مبانی عالی اخلاقی با "گیتا" برابری می کند."گیتا" جزئی از مجموعه عظیم مهابهاراتا، و بزگترین حماسه شعری جهان ، است. که جنگ فرزندان بهاراتای بزرگ ، یعنی کوروان و پاندوان، را به تصویر می کشد. میدان رزم دشت کور و کشتره ، کشتزار کوروان، است که مکان مقدس به شمار می رود. کریشنا ، که تجسم خدای ویشنوست ، ارابه ران ارجونا در سوی سپاه پاندوان است .جنگ پس از هجده روز با پیروزی پاندوان پایان می یابد. آنجا که دو سپاه در برابر هم آماده نبرد هستند، ارجونا را تشویق و دو دلی فرا می گیرد، چون دوست ودشمن از یک قبیله و خویشاوند هستند. برادر کشی بر ارجونا سخت است می خواهد که دست از جنگ بکشد. که کریشنا او را به وظیفه ای که دارد یاد آوری می کند.

 

کتاب "گیتا" گفت گویی است که میان کریشنا و ارجونا روی می دهد . در اینجا کریشنا در باره سرشت واقعیت  و باطن جهان توضیحاتی می دهد تاریخ تصنیف گیتا را محققان از سده پنجم تا میانه های سده دوم پیش از میلاد گفته اند.

 

استدلالهایی که در این زمینه شده است ، از طرفی بر پایه قراین زبانشناسی و از طرف دیگر بر اساس تجزیه و تحلیل مضمون کتاب و مقایسه آن با جریانات مذهبی و فلسفی هند بوده است. زبان گیتا از دیگر اجزای حماسه مهابهاراتا ممتاز است و مضمون آن نیز با قسمتهای دیگر فرق دارد.

 

نخستین بخش گیتا لحنی حماسی دارد ، اما دیگر بخشها با بیانی شاعرانه به مباحث فلسفی ودینی می پردازد که نه سبک آن با سبک رزمنامه مهابهاراتا هماهنگی دارد ونه مضمون آن با موقعیت جنگ سازگار می نماید.

 

بنظر می رسد سراینده گیتا، داستان جنگ را بهانه و دستاویز بیان اندیشه های خود ساخته است.بسیاری از محققان غرب معتقدند که کتاب "گیتا" در اصل اثری بوده است، وابسته به مکتب سانکهیه و بعضی هم گفته اند که در اوپنیشادی بوده که بعدها شاعری از پیروان مذهب کریشنا در آن دست برده وبه صورت کنونی در آورده است.

 

در هر حال سراینده "گیتا" در صدد تلفیق عقاید ودائی و تعالیم اوپه نیشادها و اصول سانکیه و یوگا بوده ، چون رد پای همه این جریانهای فکری به وضوح در این کتاب دیده می شود.

 

آثار مربوط به بهاگاوات گیتا

 

قدیمی ترین تفسیری که بر گیتا نوشته شده اثر "شانکارا" حکیم مشهور مکتب "ودانتا" است." شانکارا" در تفسیر خود، دو طریق معرفت وعمل را متضاد و متباین با یکدیگر تصور کرده است. به نظر وی طریق کردار تا هنگامی مفید است که نور معرفت به انسان بتابد . بعبارتی دیگر نجات فقط از راه معرفت بدست می آید ونه از راه انجام دادن احکام شرع و وظایف دینی .

 

"آنانداجنیانا" تفسیری به تفسیر "شانکارا" نوشته که معروف به "بهاگاوات گیتا با شیا ویوارانا" است.

 

"رامانانا" تفسیر دیگری موسوم به "بهاگاوات گیتا با شیا واکیا" بر آن نوشت.

 

و مفسر دیگر "گیتا" "رامونوجا" حکیم دیگر ودانتا و مفسر معروف "برهما سوترا" است. در حالیکه شانکارا "گیتا" را بر اساس فلسفهء خود یعنی "عدم ثنویت" تفسیر کرده است . ولی "راموناجا" بنای فلسفه خود را "عدم ثنویت متعین" تفسیر کرده است او انجام دادن احکام شرعی را لازم و ضروری می داند و پرهیزگاری و وارستگی از بند کردار را روا می پندارد.وظایف شرعی را از آنجا که از احکام ایزدی است باید انجام داد ولی در دل نباید به ازای انجام آنها از ایزد طلب ودر خواستی داشت . او معتقد است که طریق کردار لر طریق معرفت مقدم است ، چون طریق عمل سرانجام منجر به معرفت خویشتن می شود و هر کس به طریق معرفت دست یابد ، ناگزیر باید وظایف شرعی و ضروری خویش را هم انجام دهد و به وسیلهء همین وظایف شرعی و معرفت است که انسان به معرفت واشراق نائل می شود. اوحتی به طریق عشق هم اشاره می کند و می گوید وظیفه انسان است که خویش را به روشنایی نور ومحبت بیاراید و از طریق عشق و محبت نسبت به خدای خود به معبود ازلی واصل گردد.

 

مفسر دیگر گیتا"مادهوا" که در قرن سیزدهم میلادی زندگی می کرده و او گیتا را بر اساس فلسفه خود یعنی "آیین ثنویت" تفسیر کرده است او معتقد است که خداوند سوای آفرینش است و یگانه طریق وصول به او محبت وعشق است.

 

مفسر دیگر" نیم بارکا" یکی از مفسرین "ودانتا" است اومعتقد است که روح و جهان وخداوند حقایق جداگانه ای هستند . ولی جهان مادی و روح قائم بر اراده و خواست الهی اند وبه همین دلیل است که این آئین را ثنویت و عدم ثنویت نام نهاده اند و خود او نیز پیرو طریق محبت است.

 

یکی دیگر از مفسران "گیتا "والابا" است. او بانی مکتب "عدم ثنویت محض " است . او معتقد است که اگر روح بتواند پاکیزگی ذاتی و فطری خود را باز یابد با برهمن نامتناهی یکی خواهد شد و ارواح به مثابه ء جرقه هائی هستند که از آتش برهمن بر خاسته اند و فقط هنگامی آزاد می شوند وبه نور حق منور می گردند که انسان از طریق محبت وعشق را بر گزیند وبه وصال ذات ایزدی برسد.

 

نظام طبقاتی                                                                                                                              

 

نظام طبقاتی چهارگانه در هند عبارتند از :                                                                                                

 

1-    "برهمنان" یعنی طبقه موبدان و روحانیون . وظیفه این طبقه حفظ سنت هندو بر اساس احکام ودایی است و بایستی به صفاتی چون تسلط نفس ، حکمت وفلسفه ، بردباری وشکیبایی و متانت اخلاقی آراسته شوند.

 

2-    "کشاتریاها "، یا سلحشوران و جنگجویان و ارباب اسلحه ، شجاعت و مهارت از جمله صفات آنهاست

 

3-    "ویشیاها" یا طبقه بازرگانان

 

4- "شودراها" یا طبقه کارگران و کشاورزان و بطور کلی آنهایی که به کارهای پست اجتماع اشتغال دارند.               

 

 در مجموعه هر طبقه می تواند با انجان دادن درست وظایف شرعی و طبقاتی خود راه صعود و رستگاری را طی کند.

 

 

 

مراحل چهارگانه زندگی در هندو                                                                                                      

 

زندگی هر هندو شامل چهار مرحله بوده است

 

1-    "برهماچارپن" این دوره شامل دوره طلبگی و تحصیل علم ومعرفت است.

 

2-    "گریهاستا" (اقامت در خانه) در این دوره هندو به وظایف قومی وخانوادگی خود می پرداخته است.

 

3-    " واناستا" (اقامت در جنگل) در این دوره هندو دنیا را ترک می گفته و معتکف می شده و به سکوت جنگل پناه می برده وبه تزکیه نفس وکمالات معنوی می پرداخته .

 

4-    " بهیکشو" (دوره گدایی )در این دوره هندو از تمام تعلقات دنیوی رهایی یافته واز طریق تکدی امرار معاش می کرده. این چهار دوره به " آشراما" معروف بوده است                                                                            

 

علاوه بر نظام طبقاتی واین مراحل چهارگانه ، تکالیف  دیگری هم بوده که جنبه کلی داشته ومتعلق به طبقه خاصی نبوده این تکالیف در کتاب فقه و قوانین هندوان به نام قوانین " مانو" معروف هستند.                                                     

 

فلسفه سانکهیا در گیتا                                                                 

 

کلمه سانکهیا در گیتا به معنای ترک اعمال و معرفت حقیقی یا معرفت خویشتن است و با آنچه در مکتب کلاسیک سانکهیا، از سانکهیا مراد می شود متفاوت است .با آنچه در گیتا امده این کلمه بیشتر به معنی خرد ودانش است.

 

پایه فلسفه سانکهیا بر دو اصل فاعل ومنفعل است که در واقع پایه جهانشناسی است . که تار وپود فلسفه گیتا را تشکیل می دهد که در حین خواندن گیتا همواره به دو اصل روح و ماده بر می خوریم

 

سه جوهر

 

"پراکریتی" ماده اولیه و اصل منفعل و مونث آفرینش وبطن  صور عالم است.

 

کریشنا می گوید :" پراکریتی بزرگ بطن همهء موجوداتی است که در بطن های گگوناگون بوجود می آیند و پدر نطفه بخش آنها من هستم. "

 

سه جوهر ویا سه صفت متشکله یعنی" گونا" از پراکریتی پدید می آید.                                                             

 

ساتوا :در گیتا جوهر روشنائی یا تمایل تصاعدی است .که درخشان ومنزه است وانسان را به سوی معرفت وشادی وسرور رهبر است.

 

راجاس : جوهرتحرک یا تمایا انبساطی است که ایجاد کنندهء عطش حیات و دلبستگی ست. و انسان را به سوی فعالیت هدایت می کند.

 

تاماس : جوهر تاریکی و سکوت یا تمایل نزولی ست که پدید آورندهء نادانی و عامل گمراهی همه موجودات است.

 

در سانکهیای کلاسیک این سه صفت هم به مراتب اخلاقی و ذهنی تعلق میگیردو هم با مقولات دیگر جهان شناسی ارتباط دارند.

 

ولی در بهاگاوات گیتا این سه صفت یا جوهر فقط به مراتب روانی و ذهنی و اخلاقی ارتباط دارند. در گیتا " گوناها" از پراکیتی پیدا می شوند . اما در سانکهیای کلاسیک "گوناها" جزء لاینفک " پراکریتی" هستند و هنگام انحلال عالم باطن صور جهان و بازگشت کثرات به وحدت ، سه جوهر به پراکریتی مراجعت می کنند و خصائص خود را از دست می دهند و با آن یکی می گردند.

 

در گیتا به دو پراکریتی اشاره شده : پراکریتی سفلی و پراکریتی علیا

 

پراکریتی سفلی عبارت است از دنیای کون و فساد و صیرورت و بر حسب تغییرات و تبدیلات عالم تجربی دگرگون می شود وصورت نو جدیدی به خود می گیرد.

 

پراکریتی علیا کوچکترین تغییری نمی کند ودر میان تحولات و بی قراری عناصر ، همچنان ساکن و ثابت است و تغییر ناپذیر.

 

پوروشا

 

"پوروشا" (روح یا اصل فاعل) در گیتا به دو قسم است. پوروشا فنا ناپذیر و دیگری پوروشا فنا پذیر

 

موجودات عالم همان پوروشای فنا ناپذیر هستند. در حالیکه پوروشای فنا ناپذیر روح ممتاز و واقعیت مطلق و نامتناهی است که ورای سه جهان قرار دارد.

 

فلسفه یوگا در بهاگاوات گیتا

 

" پاتانجالی" مؤلف " یوگاسوترا" یوگا را چنین تعریف می کند.

 

" یوگا " حذف قطع مراتب نفسانی و ذهنی و عقلانی ست.

 

داسکوپتا" می گوید: کلمه یوگا سه معنی دارد.

 

1.    از ریشه یوج مشتق شده ودر ترکیب یوگا به معنی پیوستن ، جفت کردن، است.

 

2.    به معنی تمرکز و توجه فکر به نقطه ای واحد جهت اطفای تموجات ذهنی است.

 

3.     به معنی تسلط یافتن ، اماده ساختن و مهارت کردن است.

 

در مجموع معنی کلی یوگا را داسکوپتا پیوستن و مربوط ساختن می داند. وچون پیوستن به امری خود مستلزم گسستن از هر امر دیگری است، به همین خاطر ارتباط و پیوستن با گیوگاگ خود منجر به جدایی از تعلقات و قیود عالم می گردد. به عبارت دیگر از عالم ماده جدا شدن وبه عالم معنی پیوستن است .

 

اما در " گیتا" ، "یوگا" به مفهوم حذف وقطع مراتب نفسانی نیامده ، بلکه مفهوم آن اتصال و پیوست به بارگاه ایزدی است.در "گیتا"آمده است که کریشنا سعی دارد به ارجونا راه رستگاری  ودوری از نفس را بیاموزد که در اینجا به روش مطرح می کند.

 

یک:کرمه یوگا،(طریقه کردار)  دوم: جنیا یوگا (طریق معرفت واشراق)، سوم : بکتی یوگا(طریقه عشق)

 

در مرحله اول کریشنا ارجونا را به ایفای وظایفی که در برابر صنف خود دارد متوجه می کند وسستی در انجام آن را گناهی عظیم می شمارد و با ذکر این که روح جاودانه است او را تسلی می بخشد. آنگاه از طریقه عمل و معرفت را برای او تشریح می کند و خاطر نشان مکند که هیچکس نمی تواند در هیچ لحظه ای خالی از عمل باشد. اما عمل بدون تعلق به نتایج آن است که انسان را گردونه سمساره رهایی خواهد بخشید. در اینجا کریشنا پرده از چشم ارجونا بر می دارد تا او حقایق امور وباطن جهان را نظاره کند . به دنبال این مکاشفه ، کریشنا که ارجونا را آماده می بیند حقایق دیگری را در باره حضور خود در جهان و طریق محبت واخلاص در اختیار او می نهد ودر پایان با تجلی لطف بیکران و جمال نامتناهی اش قلب ارجونا را مملو ازعشق و سکون وامید می سازد . گیتا شامل فصلی درخشان در باره ذات مطلق است که راز همه رازها نامیده می شود. گیتا برای وحدت بخشیدن به جریانهای مختلف فکری در یک نظام واحد می کوشد که اساس آن ، این است که" هر چیزی جزئی از ذات یگانه است." کرمه یوگا، یا عمل به وظیفه بدون غرض ، انجام اعمال و وظایف رسمی دینی است که موجب طهارت است وبه جنیانا یوگا می انجامد که تمرکز جان بر معبود است .این عمل ومعرفت به بکتی یوگا می انجاند که در آن عابد پر از ایمان است و چیزی جز الوهیت نمی بیند . عشق و ایمانی که متوجه معبود است تنها وسیله نجات است . این عشق می تواند متوجه یکی از تجسدهای خدا باشد . اما اعمال تا چه حدبرای نجات لازمند؟ گیتا می گوید: اعمال به صورت غیر مستقیم در نجات دخیل هستند. هر کاری ، یا بد، نتیجه اش را ببار می آورد. کار خوب ی که به خاطر نتیجه اش انجام شده باشد به روح زندگی شادمانه ای می بخشد ، اما او رااز گردونه زاد و مرگ (سمساره) خارج نمی کند. فقط عمل بی تعلق یا خالصانه است که چنین اثری دارد. عملی که فقط به خاطر معبود و از سر عشق به او سر زده باشد مقبول آن معبود خواهد شد و سرشت جاودانی اورا خواهد پذیرفت. بدینسان خود معبود وارد قلب عابد می شود و فضیلت بکتی را در آن ایجاد می کند و این بکتی است که نجات نهایی را فراهم می سازد.

 

اجرای وظایف شرعی و مراسم قربانی در بهاگاوات گیتا

 

مکتب "می مانسا " می گوید :وظیفه شرعی (دارما) آن امری است که مبنی بر حکم ودایی است وآدمی را به سوی مطلوب (آرته) رهبری می کند" طبق این مکتب غایت قربانی وصول به هدف مطلوب است واین هدف از ان جهت مطلوب است که بواسطهء آن آدمی آرزوهای خود را برآورده میکند وخوشبخت می شود .

 

مکتب "نیانا" این روش را تایید می کند وبر این باور است که انگیزه ء واقعی قربانیها ، همان میل برآوردن نذرها وآرزوهاست.

 

"گیتا"این مفهوم را نپذیرفت وقربانی را پیوندی بین خالق ومخلوق یافت که به موجب آن تعاون متقابلی بین خدایان وانسانها تحقق می یافت.

 

" گیتا" قربانیها را به پنج قسم می کند.

 

1-    قربانیهای مادی ، در این قربانی دارایی وثروت و اشیاء مادی را نثار خدایان می کنند.

 

2-    قربانی حواس و ریاضت

 

3-    قربانی "یوگا" در این قربانی سالک دم های حیاتی و حبس ودم و تجرد از محسوسات را قربانی آتش حقیقت درون میکند.

 

4-    قربای وداها و احکام شرعی ، این قربانی شامل قرائت سرودهای " ریگ ودا" و سایر آثار مقدس سنت هندواست.

 

5-    سرانجام قربانی علم و معرفت

 

در این قربانی پنج گانه ، نوعی تکامل وجودی و قوس صعودی ، برای وصول به واقعیت مطلق دیده می‌شود. از قربانی مادی تا قربانی علم ومعرفت ، انسان مدارج و مراتب عروجی وجودی را می پیماید و این سیر تکامل معنوی که در جهت طولی مراتب وجود منعکس گردیده .به قربانی واقعیت درون واتحاد و وصال با ذات نامتناهی برهمن است ." گیتا" نه پیرو مکتب " می مانسا" است ونه پیرو مکتب" ودانتا" گیتا هیچ اعتنائی به مراسم عبادی ندارد و فقط راه معرفت را قبول دارد و طریق کردار را هم نمی پذیرد.او راه میانه را بر می گزیند که در آن انسان هم باید به تجرد نفس ، و معرفت به خود نائل گردد و در عین حال احکام شرعی را هم مراعات کند و به ناموس ایزدی وفادار بماند.

 

  معاد

 

در "گیتا" به صراحت اعلام شده که ما همیشه بوده وهستیم و آتمن نه بوجود می آید ونه می میرد.ونه از نیستی به هستی می گراید بلکه همواره وججود داشته و تغییر ناپذیر است وهنگام انهدام جسم از میان نمی رود و باقی است.و هیچ چیز درآن تاثیر نمی گذارد.

 

قانون علیت

 

"گیتا" قانون علیت "سانکهیا" را پذیرفته ، وبه نظر او آفرینش به منزله به فعلیت در آمدن همان معلولی است که در علت العلل بالقوه موجود بوده و انحلال در حکم بازگشت این معلول به علت و پیوسته به اصل است.

 

راه خدایان ونیاکان

 

گیتا مانند اوپانیشادها به دورا خدایان ونیاکان اشاره می کند .گرچه اشاره صریح و واضحی ندارد ولی این دو راه اشاره به سیر ارواح در سلسله مراتب هستی است وبه مبحث معاد است.

 

آنهایی که بعد از نابودی جسم راه نیاکان رادر پیش می گیرند بعد از مدتی اقامت و پس از مصرف و اتمام اندوخته های خود که در دنیای خاکی بدست آورده اند  باز به زمین بر می گردند. و آنهایی که راه خدایان را در پیش گرفته اند به بارگاه ایزدی می روند ودیگر به زمین باز نمی گردند. گیتا در مورد مرگ وزندگی می گوید: مرگ هر آنچه بوجود آمده ، حتمی است و پیدایش دوباره ء هر آنچه که در گذشته قطعی است . این گفته گیتا شبیه به یکی از حقایق چهارگانه بوداست.که میگوید : هرآنچه به هستی می گراید محکوم به فناست.گیتا دل بسگیها را منشائ و ریشه کلیه دردها ورنج ها می داند. و راه رستگاری را ، راه معرفت و فرزانگی وطریق کردار یعنی انجام تکالیف و بی نیاز ساختن خود از نتایج آن و دیگر طریق عشق

 

 

 

نتیجه گیری:

 

کتاب "گیتا" در نزد هندوان منزلت و عظمت خاصی دارد و در نزد آنها کتابی ست که هم فلسفی وهم عرفانی ست . صحنه جنگ وجدالی که در این کتاب ترسیم شده ، همان وجدان بشری است که همیشه در کشاکش زندگی دچار تردید واضطراب است وگفتگویی که میان کریشنا وارجونا ست .همیشه برای همه هندوان تازگی داشته و مختص زمان خاصی نبوده. در این کتاب بیشتر بر این تاکید شده که آدمی می تواند در همین جهان ودر همین بدن به شادی و آرامش معنوی برسد .او می آموزدبه انسان که چگونه با صبر حوصله به وظایف خود بپردازدود عین انجام این وظایف به معرفت وعشق و به یک نجات بخش برسد.در این متن مقدس آمده که با تکیه بر طریق بکتی وعمل خالصانه  هر کس به رستگاری می رسد حاکم نمی تواند سر نوشت انسان را تعیین کند.

 

گیتا با آموزه (کرما یوگا)، عمل بدون تعلق خاطر،وتحقق نفس حقیقی از طریق تفکر و تامل(جنیانا یوگا) وتقدیم همه اعمال به معبود یگانه(بکتی یوگا)راه نجات وراه ارتباط انسان با خدا و رهایی از دیگر راهها را به انسان می آموزد. او کریشنا را به صورت دوست وهمدم اندوه وشادی ارجونا معرفی می کند که با عشق ومهربانی و با تعلیمات آسمانی خود راه رستگاری و نجات ابدی را برای او آسان می کند.

 

 

 

 

 

 

 

 

 

اوپانیشادهای کهن

 

 

 

چکیده

 

در این مقاله سعی شده است بصورت کوتاه به اوپانیشادها و محتوا و ریشه های آن پرداخته شود .از آنجا که اوپانیشادها سروده های فرزانگان احکام حق است مبحث اصلی آن اصل آتمن و برهمن است . که آتمن ذات و حقیقت انسان و برهمن حقیقت کلی عالم است . و غایت آن رسیدن به وحدت وجود یعنی یکی شدن آتمن و برهمن است .

 

واژگان کلیدی : اوپانیشاد ، آتمن ، برهمن ، آرانیاکا ، دوران جنگل

 

 

 

اوپانيشادها را مربوط به 800 تا 600 سال قبل از ميلاد مي دانند. قريب به 200 اوپانيشادها در دسترس ما است و از اين ميان ده  اوپانيشاد از ديرينگي و اهميت ويژه اي برخوردار است . اوپانیشادها آخر وداها هستند و به همین دلیل آنها را ودانتا یا آخر وداها خوانده اند زیرا اوپانیشادها مغز و هسته ی تعلیمات ودایی به شمار میروند . و از آنجا که این مجموعه بسیار مفصل است در طول زمان آن را خلاصه کرده و «سوترا» می نامند .[1]

 

متون مقدس اوليه هندي يعني (وداها) به سير خود در تاريخ ادامه داده و در ادوار بعدي تفسيرها ، توصيف‌ها و توضيحاتي بر آنها اضافه شده و متوني ديگر در راستاي متون اوليه و بر مبناي آنها و يا متأثر از آنها شكل گرفته است که پل دوسن هند شناس آلمانی معتقد است  اين متون را مي‌توان بدين ترتيب تقسیم بندی کرد :

 

برهمناها : که جهت مراسم عبادی وضع شده و توصيف و توضيح مراسم قرباني مندرج در متون ودايي توسط برهمن‌ ها يا روحانيون است . [2]

 

براهماناها به دو دسته «آرانیاکا» و « اوپانیشاد» تقسیم می شوند.

 

1 . آرانیاکاها (Aranyakas) یعنى جنگل نامه، مشتمل بر مسائل مورد نیاز اهل ریاضت ؛ که به طور یقین برای آن گوشه گیران و خلوت گزینانی منظور شده بود که به جنگلهای دور دست و به خلوت و سکوت جنگلهای ( aranya) پناه می بردند [3] و در آن خلوت گاه ، وسایل کافی و ضروری برای انجام دادن وظایف شرعی خود نداشتند . پس ناگزیر متوجه به حقایق درونی می شدند و به مراقبۀ احوال باطن می پرداختند.[4] اندیشه و مناجات و توجه به عالم باطن ، نقش مهمی در آیین نیایش آنها داشته است تا آنجایی که به مرور زمان قربانی باطنی گشت و رنگ تمثیلی و رمزی به خود گرفت و رفته رفته جایگزین قربانی واقعی شد ، و این گرایش قربانی از خارج به باطن باعث شد که مرکز ثقل قربانی تغییر پذیرد و جسم انسان مبدل به محراب و قربانگاه شود. «آرانیاکا ها»در واقع حلقۀ رابط بین «براهماناها » و «اوپانیشادها» هستند . [5]

 

سرایندگان اوپانیشادها فرزانگان و نوشندگان احکام حق بودند که در دل جنگلهای بکر هند خلوت می گزیدند و به خویشتن کاوی می پرداختند و تجارب معنوی را که از مبدأ فیاض ایزدی به آنها الهام می شد و با علم حضوری و اشراق در درون آنها سریان می یافت ، با سیاق وحدت وجود و بصورت مرموز ابراز می داشتند .این دوران جنگل نشینی را که با رساله های آرانیاکا آغاز گردید و به اوپانیشادها انجامید دوران دانشگاه های جنگلی گفته اند . [6]

 

2 .  اوپانیشادها (Upanishads) کلمه اوپانیشاد از سه جزء « اوپا = نزدیک » و « نی = پایین » و « سد = نشستن » مرکب است و در لغت سانسکریت یعنی نشستن شاگرد نزدیک و زیر دست استاد برای آموختن علوم سرّی . [7] و برای آنانی نوشته شده که از قیود عالم مادی رهایی می جسته و با کسب یک روش و آداب معنوی به تزکیه نفس می پرداخته و راه نجات و آزادی را بر می گزینند . [8]

 

شانکارا ، اوپانیشاد را از ریشه ساد به معن از بین رفتن دانسته است؛ زیرا به نظر او هدف نهائى اوپانیشاد این است که نادانى را منهدم سازد و معرفت الهى را که پل رستگارى و آئین آزادى است، به برگزیدگانى چند عرضه دارد. [9]

 

نخستين ترجمه اوپانيشادها از زبان سانسكريت در سال 1656 ميلادي (1067 هجري) توسط دار الشکوه  انجام شده است.

 

اوپانیشاد دو دانش را می شناسد :

 

1.    پراودیا  یا علم اعلی ( para – vidya ) که شناسایی وجود مطلق و حقیقت واقع است.

 

2.    اپراودیا یا علم ادنی ( apara – vidya ) که علم تجربی است و شامل علم کثرت و تغییرات و تطورات جهان پدیده ها میشود. [10](هند در یک نگاه )

 

با یک نگاه کلی به اوپانیشادها میتوان یافت که اساس تعلیمات آن همانندی محض و پیوستگی دو اصل  آتمن و برهمن است . [11]  مفهوم آتمن در ریگ ودا هم به ذات عالم اطلاق میشود و هم به دم و نفس یعنی ذات و حقیقت درون انسان [12] و یا روح اعلی و اصل و بنیاد حیات و حس [13] و در واقع اصل ممتاز عالم ذهنی است . و برهمن اصل ممتاز عالم عینی است و در لغت یعنی گسترش روح و در واقع جوهر الوهیت که کلیه موجودات در او و با او یکی هستند [14] و همه چیز از برهمن صادر میشود و به او باز میگردد برهمن به قول دوسن علت ما قبل زمان است و جهان به منزله ی معلولی است که از آن ظاهر شده است . اتصال باطنی عالم به برهمن و یگانگی آن با ذات برهمن موجب شده که آفرینش توسط او و از ذات خود او به وقوع بپیوندد . [15] به طور کلی از نفس جهان به برهمن و از نفس انسان به آتمن تعبیر مى شود .

 

اوپانیشاد برای آنکه ذات نا متناهی آتمن و برهمن را بیان کند متوسل به روش نفی ماسوای حق شده است و این در عباراتی مانند « او این نیست = neti neti  » منعکس است . [16]

 

در اوپانيشادها خدايان به گونه‌اي تصوير مي‌شوند كه از خود هيچ استقلالي ندارند و تابع واقعيت نهايي و اراده موجود برتر یا برهمن مي‌باشند.

 

تفكر اوپانيشادها به شدت وحدت‌گرا  است . هستي در آن يك واقعيت واحد است و كثرت در متن و بطن وحدت منحل و مندرج شده است. و همینطور در اوپانیشادها مسئله ی معرفت محوری ترین عنصر است . [17]  اوپانیشاد ، قربانی را «من» های کاذب می داند که باید با آتش درون سوخته شود تا آن «من اعلی» یا آن من و اصل به برهمن (آتمن)، هویدا گردد. بدینسان تکامل تفکر وداها به منتهای اوج خود رسید، این سیر تکاملی از اعتقاد به خدایان گوناگون که در وداهای اولیه دیده می شود به توحید و از توحید به وحدت وجود اوپانیشادها می انجامد.

 

در اوپانیشادها طرق ادامه حيات و زندگي پس از مرگ در دو صورت تحقق مي‌يابد ؛ راه نياكان و راه خدايان . كساني كه در طول عمر دنيوي خويش كارهاي خير و عام ‌المنفعه انجام داده‌اند و همانند افراد عادي زيسته‌اند ، پس از مرگ «راه نياكان» را در پيش مي‌گيرند . در اين راه روح پس از عبور از دود ، شب و نيمه تاريك ماه ( كنايه از راه صعب‌ و سخت يا طرق ظلماني ) سرانجام به ماه مي‌رسد و تا زماني كه آثار اعمال نيك او برجاست و به اندازه اعمال نيكي كه انجام داده است ، در آنجا مي‌ماند . بالاخره پس از اتمام توشه عملش از طريق اثير[18] ، باد ، باران و بذر به زمين بازگشته ، دوباره از طريق غذا جذب بدن آدمي شده و وارد بطن مادري مي‌گردد و بدين ترتيب  بار ديگر زاده مي‌شود. در اين حالت روح ، هم پاداش اعمال دنيوي خود را دريافت مي‌كند و هم دوباره در اين دنيا متولد مي‌شود. در اين تصوير از زندگيِ پس از مرگ، مساله تناسخ به صورت واضحي آشكار است . اما كساني كه راه زهد و ايمان را در پيش گرفته‌اند و با اعراض از دنيا و خلوت‌گزيني به واقعيت مطلق واصل شده‌اند ، پس از مرگ به راه خدايان قدم مي‌گذارند و ارواح آنان با گذر از شعله ، روز ، نيمه روشن ماه، خورشيد و آذرخش ( كنايه از طرق مطبوع و عالي يا طرق نوراني ) ، سرانجام به برهمن مي‌رسند و ديگر به جهان بازنمي‌گردند. بنابراين، برهمن كه مقصد اين حركت ، از طريق مراحل نوراني است ، به عنوان نورالانوار تلقي مي‌شود . در طريق دوم از زيست پس از مرگ ، سخن از پاداش معمولي اعمال  نيست بلكه اساساً سخن از وصول به حقیقت است . [19]

 

 

 

جمع بندی

 

بنابر این میتوان گفت در تعالیم اوپانیشادی نخست آن که ذات خود ما، تن، جان یا من فردی نیست، بلکه آتمن است . و دوم آن که برهمن هستِ هست، روان نیافریده و نامیرنده است . و سوم آن که آتمن همان برهمن است . تمثیلی برای این مطلب آورده اند که نسبت نفس جزئی بشری با روح کلی برهمن همانند رودخانه با دریاست که چندی از آن جدا مانده ، امّا سرانجام به آن می پیوندد . چون به دریا رسد و در آن ریزد ، رود به کلی محو و ناپدید می گردد.

 

بنابراین، تمام آفریده های عالم امکان را مظاهر و نمودهایی می دانند که "بود" دارند ، اما در باطن همان نفس کلی مطلق برهمن ـ آتمن هستند ، از این روی ، نجات انسان در معرفت کنه این حقیقت و شهود برهمن _ آتمن  است .

 

 

 

 کتابنامه

 

1.    توفیقی ، حسین ، آشنایی با ادیان بزرگ ، تهران ، مرکز جهانی علوم اسلامی ، 1385

 

2.    جلالی نایینی ، محمد رضا ، هند در یک نگاه ( مردم شناسی ، تاریخ مذهب هندو ، سرودهای ودا ، نوشته های اوپانیشادی ) ، شیرازه ، تهران ، چاپ اول ، 1375

 

3.    شایگان ، داریوش ، ادیان و مکتبهای فلسفی هند ، تهران ، نشر امیر کبیر ، چاپ چهارم ، جلد اول ، 1375

 

4.    Deussen , Paul , The philosophy of the Upanishads ,American, Harvard university , 1908

 




 

 

 

 

 

 

 

 

 

اموضوع ترجمه: جایگاه زنان در آین بودا

 

“The arts Faculty Journal, July2010- June2011”

 

 

 

 زهرا معینی نیا

 

 

  

 

Position of Women in Buddhism: Spiritual and
Cultural Activities

 

جایگاه زنان در مذهب بودا: فعالیت‌های معنوی و فرهنگی

 

 

 

The Buddha is a great benefactor of humanity. After the attainment of the Enlightenment in Bodhgaya and preaching First Sermon in Sarnath, the Buddha founded the order of Monks (Bhikkhusangha). This order of Monks increased and within forty five years of Buddha’s ministry it had spread throughout ancient India. But groundless belief of Brahmins is that woman is inferior to man. The position which the woman lost under the dominance of the Brahmins of the day evidently showed little sympathy for her. In this article I will explore the position of women considering their spiritual and cultural activities.

 

بودا نیکوکار بزرگ بشریت است. او پس از دستیابی به روشنگری در مکانی به نام بودگایا (گهواره بودائیسم) و ایراد خطبۀ اول در سارنات، نظام راهبان (بیکخوسانگها) را بنیان نهاد. این نظام رشد کرده و در طول دوران خدمت چهل و پنج سالۀ بودا در سراسر هند باستان گسترش یافت. اما باور بی‌اساس برهمن‌ها آن است که زن در مرتبه‌ای پایین‌تر از مرد قرار دارد. جایگاهی که زن تحت سلطه برهمن‌های آن روزگار از دست داد، نشان‌ می‌دهد که ظاهرا همدردی کمی نسبت به او وجود داشته است. در این مقاله جایگاه زنان را با توجه به فعالیت‌های معنوی و فرهنگی آنان بررسی خواهم کرد.

 

Enlightenment: روشنگری

 

Bodhgaya:  بودگایا، مکانی که بودا اولین خطبۀ خود را ایراد کرد

 

First Sermon: اولین خطبه

 

Sarnath:  منطقه سارنات در هند

 

Bhikkhusangha یا order of Monks: انجمن راهبان

 

spiritual and cultural activities : فعالیت‌های معنوی و فرهنگی

 

 

 

 

 

 

 

 

 

In the Manu Smriti we witness the cruel infliction of domestic subservience on woman. The road to heaven is barred to her and there is hard bargaining with her for the offer of an alternative route. Matrimony and obedience to the husband are the only means whereby a woman can hope to reach heaven.

 

Nasti strinam prithag yajno na vratay napyuposatham,
Patim susrusate yena tena svarga mahiyate. (Jha 123)

 

 

 

 “Women do not need to perform any sacrifice or follow religious rites or observances on their own. Obedience to the husband alone would exalt the woman in heaven.” (Translation)

 

 

 

در کتاب مانو سمریتی شاهد تحمیل ظالمانۀ اطاعت بی‌قیدوشرط زن در خانه هستیم. مسیر بهشت به روی او بسته شده است و برای ارائۀ مسیری دیگر جدال سختی با او وجود دارد. ازدواج و اطاعت از شوهر تنها ابزاری هستند که به وسیله آنها زنی می‌تواند امیدوار به رسیدن به بهشت باشد.

 

Nasti strinam prithag yajno na vratay napyuposatham,
Patim susrusate yena tena svarga mahiyate.
(Jha 123)

 

«زنان بشخصه نیازی به انجام هیچ نوع قربانی یا پیروی از مناسک مذهبی یا رسم و رسوم ندارند. تنها اطاعت از شوهر است که به زن در بهشت تعالی می‌بخشد.» (ترجمه)

 

Manu Smriti: کتاب قانون مانو یا مانو سمریتی

 

Infliction: تحمیل

 

Domestic: خانگی، خانوادگی

 

Subservience: اطاعت، مطیع بودن

 

Matrimony: ازدواج

 

Obedience: اطاعت، تمکین

 

Sacrifice: قربانی

 

Religious rites: مناسک مذهبی

 

 

 

This hostile attitude to women both in religion and in society was repeatedly criticized and challenged by the Buddha on numerous occasions. In the Kosala Samyutta sutta the Buddha contradicts the belief that the birth of a daughter was not as much a cause of joy as that of a son, a belief which the ritualism of the Brahmins had contributed to strengthen. The Buddha pointed out clearly that a woman had a dignified and an important part to play in the society and he defined it with great insight, fitting her harmoniously into the social fabric. She is a lovable member of the household, held in place by numerous relationship and respected above all, as the mother of worthy sons. The sex did not matter, he argued and added that in character and in her role in the society, she may rival man.

 

 

 

Itthi pi hi ekacceya seyya posa janadhipa
Medhavini silavati sassudeva Patibbata,
Tassa yo jayati poso suro hoti disampati
evam subhagiya putto rajjam pi anusasati.
(Feer and Davids 86)

 

 

 

A woman child, o lord of men, may prove
Even a better offspring than a male.
For she may grow up wise and virtuous
Her husband’s mother reverencing, true wife.
The boy that she may bear do great deeds,
And rule great realms, yea, such a son
Of noble wife becomes his country’s guid.
(Translation, Davids and Woodward 111)

 

بودا در موقعیت‌های متعددی از این نگرش خصمانه نسبت به زنان هم در مذهب و در جامعه اغلب انتقاد کرده و آن را به چالش کشیده است. بودا در کسالا سامیوتا ساتا (Kosala Samyutta sutta)، با این باور مخالف است که تولد دختر به اندازۀ تولد پسر موجب شادی نمی‌شود، باوری که آداب‌پرستی برهمن‌ها به تشدید آن کمک کرده بود. بودا به وضوح اظهار می‌کند که یک زن مقام والایی داشته و نقش مهمی را در جامعه ایفا می‌کند که او با بینشی وسیع آن را تعریف کرده، زن را بطور هماهنگی با ساختار اجتماعی متناسب می‌سازد. زن عضو دوست‌داشتنی خانواده است، روابط متعددی را به موقع برقرار کرده و از همه مهم‌تر به عنوان مادر فرزندانی شایسته، مورد احترام است. بودا اظهار می‌کند که جنسیت مهم نیست، و اضافه می‌کند که زن بشخصه و در نقش خود در جامعه، می‌تواند با مرد رقابت کند.

 

Itthi pi hi ekacceya seyya posa janadhipa
Medhavini silavati sassudeva Patibbata,
Tassa yo jayati poso suro hoti disampati
evam subhagiya putto rajjam pi anusasati

 

(Feer and Davids 86)

 

«یک فرزند دختر، ای بزرگ مردان، حتی می‌تواند فرزند بهتری نسبت به مرد به عمل آورد. زیرا او می‌تواند خردمند و پرهیزکار بزرگ شود، به مادر شوهرش احترام بگذارد، همسری واقعی. پسری که او می‌تواند به دنیا بیاورد کارهای بزرگی انجام می‌دهد، و بر قلمرهای بزرگ حکومت می‌کند، بله، چنین فرزند همسری نجیب، راهنمای کشورش خواهد شد.

 

(ترجمۀ دیویدز و وودوارد، 111)   

 

hostile attitude: نگرش خصمانه

 

ritualism: آداب‌پرستی، تشریفاتی

 

social fabric: ساختار اجتماعی

 

offspring: فرزند

 

 

 

Buddhism, with its characteristic note of Realism, also recognizes the inherent qualities of woman which make her attractive to the opposite sex. Nothing else in the world, it is said, can delight and cheer a man so much as a woman. In her, one would find all the fivefold pleasures of senses. The world of pleasure exists in her.

 

 

 

Pancakamaguna ete itthirupasmim dissare,
rupa sadda rasa gandha photthabbo ca manorama.
(Morris and Hardy 69)

 

 

 

“Shape, sound, flavor, smell and close-touch-all these five-fold pleasures of the senses which gratify the mind are centered in the feminine form.” (Translation).

 

آیین بودا، با این توجه خاص خود به واقع‌بینی، همچنین ویژگی‌های اصلی زن که او را برای جنس مخالف جذاب می‌سازد را مشخص می‌کند. می‌توان گفت، چیز دیگری در دنیا نمی‌تواند یک مرد را به اندازۀ یک زن شاد و خوشحال کند. شخص می‌تواند همه لذت‌های حواس پنج‌گانه را در درون او پیدا کند. دنیایی از لذت در درون او وجود دارد.

 

«شکل، صدا، طعم و بو و لمس نزدیک- همۀ این لذت‌های حواس پنج‌گانه که به ذهن لذت می‌دهد به شکل زنانه هستند.» (ترجمه)

 

delight and cheer: شاد و خوشحال

 

fivefold pleasures of senses: لذت‌های حواس پنج‌گانه

 

feminine: زنانه، جنس زن

 

 In spite of this fact, the Buddha was at first unwilling to admit women into the Sangha (Hastings 799). Why was the Buddha inclined to admit women into the religious order? Because, three things require secrecy, namely- 1. Woman, 2. Priestly Knowledge and 3. Fake Doctrine. Through his intuitive knowledge He knew men’s nature. On the other hand, the Buddha was thinking for the benefit of women. Buddha’s love and sympathy for women knew no bounds. History shows him to have been the greatest benefactor of women, even born to India” (Journal) Venerable Ananda Thera, a great disciple of him, also had placed the same view to the Buddha and requested him to make the religious order open for women. At that time, Mahapajapati Gotami, the aunt and foster mother of Gautama had sacrificed everything terrestrial to embrace the homeless life. The Buddha therefore acceded to Ananda’s proposal and opened the religious order of women (Bhikkhuni sangha) on the condition of following the Eight Chief Rules (Atthagarudhamma) (Oldenberg 313) for maintaining the dignity and purity of both the monks and nuns. With the great intensity to become a nun Gotami accepted all these conditions laid down by the Buddha and thus she received Upasampada Ordination (Vinaya Pitaka 255) along with her hundred companions. She was the first lady to receive the ordination in the Buddhist order of nuns. Thus, admission to the Sangha was open to all women irrespective of caste or social position. Even a courtesan or a woman who lived a low life was admitted to the order and treated in the same way as the other women without any disrespect. As a result, from the Sixth century B. C. the Buddhist order of Nuns also constituted a strong and vitalizing force in religious and cultural history of India.

 

 

 

باوجود این حقیقت، بودا در ابتدا تمایلی به اجازۀ ورود زنان به سانگها نداشت (هستینگز، 799). چرا اجازه دهد زنان وارد انجمنی مذهبی شوند؟ زیرا، سه چیز نیاز به محرمانه بودن دارند که عبارتند از: 1. زن، 2. دانش کشیشی و 3. تعالیم ساختگی. بودا از طریق دانش شهودیش طبیعت مردان را شناخت. از طرف دیگر، به مصلحت زنان می‌اندیشید. عشق بودا و همدردی با زنان حد و مرزی نمی‌شناخت. تاریخ نشان می‌دهد که او بزرگترین نیکوکار زنان بوده است، حتی برای هند به دنیا آمده بود، اناندا ترای ارجمند (Venerable Ananda Thera)، یکی از پیروان بزرگ او، همچنین دیدگاه مشابهی با بودا داشت و از او درخواست کرد تا انجمن مذهبی را به روی زنان بگشاید. در آن زمان، ماهاپاجاپاتی گوتامی (Mahapajapati Gotami)، خاله و مادرخوانده گوتاما (Gautama) همۀ چیزهای دنیوی را قربانی کرد تا زندگی آوارگی را بپذیرد. بنابراین بودا با پیشنهاد اناندا موافقت کرد و انجمن مذهبی زنان (بیکخونی سانگها) را به شرط پیروی از هشت قانون اصلی (Atthagarudhamma) (اولدنبرگ، 313) برای حفظ بزرگی و پاکی راهب‌ها و راهبه‌ها افتتاح کرد. گوتامی برای تبدیل شدن به یک راهبه، همۀ شرایطی که بودا وضع کرده بود را به سختی پذیرفت و حتی انتصاب اپاسامپادا (Upasampada Ordination) (وینایا پیتاکا، 255) را به همراه صد نفر همراهش پذیرفت. او اولین بانویی بود که انتصاب در انجمن بودایی راهبه‌ها را پذیرفت. بدین ترتیب، اجازۀ ورود به سانگها برای همۀ زنان بدون در نظر گرفتن طبقه یا جایگاه اجتماعی آنها صادر شد. حتی به روسپی یا زنی که از طبقات پست جامعه بود اجازه ورود به انجمن داده شده و مانند دیگر زنان بدون هیچ بی‌احترامی با او رفتار می‌شد. در نتیجه، از قرن ششم قبل از میلاد انجمن بودایی راهبه‌ها همچنین موجب ایجاد نیرویی قوی و حیات‌بخش در تاریخ مذهبی و فرهنگی هند شد.

 

Sangha: سانگها، انجمن

 

intuitive knowledge: دانش شهودی

 

religious order: انجمن مذهبی

 

terrestrial: دنیوی، زمینی

 

  religious order of women (Bhikkhunisangha): انجمن مذهبی زنان

 

(Atthagarudhamma)  The Eight Chief Rules: هشت قانون اصلی

 

Upasampada Ordination : مراسم انتصاب

 

Vinaya Pitaka: قوانین نظم و انضباط

 

Companions: همراهان

 

Buddhist order of nuns: انجمن راهبه‌های بودایی

 

Disrespect: بی‌احترامی، بی‌حرمتی

 

Vitalizing: حیات‌بخش

 

 

 

The power of man if rightly used can give strength, freedom, better life and in this matter there is no discrimination between male and female. After the admission of women into the Buddhist Sangha and their achievement in the field of spiritual and cultural progress bear sufficient proof of that statement. Though the nuns were always considered inferior to the monks, yet their spiritual achievement had recognition. The cultural achievement of the nuns can be highly understood if we study the Psalms of the Sisters (Therigatha). Mrs. Rhys Davids utters, “In spite of their various defects, their contents are substantially interesting as the expressions of the religious mind- the mind expressed in it was intensely alive because it knew what it was and prepared itself instead of depending upon others merely saying “A man”. (Davids xxiii) It tried to realize what should be known. There are many stanzas in the Psalms of the Sisters which describe the mental commotion (Samvega), produced not so much by a sense of guilt as that of insight into real nature of the Universe. Considering the deliverance from the suffering of mental, moral, domestic and social life, Mrs. Rhys Davids remarks:

 

 

 

 

 

The bereaved mother, the childless widow are emancipated
from grief and insolence; the Magdolen from the remorse,
the wife of a king or rich man from the satiety and emptiness
of an idle life of luxury, the poor man’s wife from care and
drudgery, the girl from the humiliation of being handed over
to the suite who bids the highest, the thoughtful woman
from the ban imposed upon her intellectual development
by convention and tradition. (Davids xxiv)

 

 

 

نیروی انسان اگر به درستی استفاده شود می‌تواند موجب توانایی، آزادی و زندگی بهتر شود و در این موضوع تمایزی میان مرد و زن وجود ندارد. پس از اجازۀ ورود زنان به سانگهای بودایی و موفقیت آنها در زمینۀ پیشرفت معنوی و فرهنگی شواهد کافی برای این دستور بدست آمد. اگرچه راهبه‌ها همیشه از راهب‌ها در مرتبۀ پایین‌تری در نظر گرفته می‌شدند، اما دستاوردهای معنوی آنها به رسمیت شناخته شد. اگر سرودهای مذهبی خواهران (تری گاتها) را مطالعه کنیم، با دستاوردهای فرهنگی راهبه‌ها به خوبی آشنا خواهیم شد. خانم ریس دیویدز بیان می‌کند: «علیرغم کاستی‌های مختلف، محتوای آنها در واقع جذاب هستند زیرا تجلیات افکار مذهبی- افکار بیان شده در آن به شدت زنده بود زیرا آنچه بود را می‌شناخت و خود را آماده می‌کرد به جای وابستگی به دیگران فقط بگوید «یک انسان» (دیویدز، 23). سعی می‌کند آنچه باید شناخته شود را مشخص کند. بندهای زیادی در سرودهای مذهبی خواهران وجود دارد که آشوب ذهنی (ساموگا) را توضیح می‌دهد، که ناشی از احساس گناه نیست مانند بینشی نسبت به ذات واقعی جهان است. با توجه به رهایی از رنج ذهنی، اخلاقی، زندگی خانوادگی و اجتماعی خانم ریس دیویدز خاطرنشان می‌کند:

 

مادر داغدیده، بیوه بی‌فرزند از غم و بی‌احترامی رها شده‌اند؛ روسپی تائب از پشیمانی، همسر یک پادشاه یا مرد ثروتمند از بی‌نیازی و بیهودگی یک زندگی بی‌هدف مجلل، همسر مرد فقیر از مراقبت و رنج کشیدن، دختر از احساس حقارت تحویل داده شدن به اتاقی که بالاترین قیمت را می‌دهند، زن اندیشمند از ممنوعیتی که عرف و سنت بر رشد فکری‌اش تحمیل کرده رها شده‌اند.

 

(دیویس، 24)

 

Discrimination: تمایز، فرق

 

spiritual and cultural progress: پیشرفت‌های معنوی و فرهنگی

 

nun: راهبه (زن)

 

Monk: راهب (مرد)

 

the Psalms of the Sisters   (Therigatha): سرودهای مذهبی خواهران (تری گاتها)

 

stanza: بند، قطعه

 

Mental commotion (Samvega): آشوب ذهنی (ساموگا: احساس شوک و دلهره برای فرار از رنج)

 

The bereaved mother: مادر داغدیده

 

Emancipated: رها شده

 

Satiety: بی‌نیاز

 

Emptiness: بیهودگی

 

idle life: بی‌اساس، بی‌هدف

 

Humiliation: تحقیر، احساس حقارت

 

:convention  عرف

 

:tradition سنت

 

 

 

Although the Psalms of the Sister are poorer with the descriptions of the worldly experience than those of the brethren, yet emancipation won by them was greater than that of the opposite sex. Most of the women became nuns out of worldly troubles. They wanted peace and intellectual development by getting away from the Shackles of social tradition and time- old conventions. Many of them achieved success. Such women were Patacara, Kisagotami, Ambapali, Kundalakesi, Isidasi, Addakasi, (Davids xxiv) Bimala (Davids 172) and Abhaya’s mother.

 

اگرچه سرودهای خواهر در توصیف تجربه دنیوی نسبت به سرودهای برادر ضعیف‌تر است، اما رستگاری که آنها بدست آوردند بزرگتر است از آنچه جنس مخالف کسب کرده است. بیشتر زنان از گرفتاری‌های دنیوی راهبه شدند. آنها با فرار از قید و بند سنت‌های اجتماعی و آداب و رسوم قدیمی، خواهان صلح و رشد فکری بودند. بسیاری از آنها موفق شدند. این زنان پاتاکارا (Patacara)، کیساگاتاما (Kisagotami)، امباپالی(Ambapali)، کوندالاکسی (Kundalakesi)، ایزیدازی (Isidasi)، اداکاسی (Addakasi) (دیویدز 24)، بیمالا (Bimala) (دیویدز 172) و مادر ابهایا (Abhaya) بودند.

 

worldly experience: تجربه دنیوی

 

emancipation: رستگاری، رهایی

 

worldly troubles: گرفتاری‌های دنیوی

 

Shackle: قید و بند، مانع

 

 social tradition: سنت‌های اجتماعی

 

Conventions: آداب و رسوم، سنت

 

 

 

Some of the ladies mentioned above joined the monastic order out of disgust for their lives, filled as they were with bitterness and remorse. They were converted to Buddhism which regenerated in them a new faith that led to an adjuration of their degraded life. The sermons of the Buddha were the most instructive to them. They aimed at elevating the humble and evangelical touch to the tender chords of the proletariat heart. The life stories of the courtesans prove that they were most successful in their pursuits and became prominent through their spiritual attainments. The Theri-Apadana (Lilley 339-615) give the wonderful episodes of the minds of distinguished Theris who attained bliss through their exertions. They seemed to be glad to have escaped the tremendous hardships and drudgery of family life (gharavasa). They were free from household barriers and enjoyed complete freedom of movement. One of the Bhikkhunis expressed her in the following words. “O woman, well set free, how free am I”. (Psalms 25)

 

Another woman who bid down all social positions and domestic success, said:

 

With shaven head, wrapped in their robesa dress distinguisable, it would seem
from the swathing toga and swathed under
garments of the male religious- sister
was free to come and go.
Wood or climb aloft.
(Psalms of the Sisters, xxvi)

 

Another woman expressed how she was victorious over pain and sorrow:

 

In that I now can grasp and understand,
the base on which my miseries were built.
(Davids T.W. 38)

 

 

 

بعضی از بانوان نام برده به انجمن راهبانه پیوستند به دور از احساس بیزاری از زندگی خود که پر بود از تلخی و پشیمانی. آنها به آیین بودا گرویدند که در آنها ایمان جدیدی را ایجاد کرد که منجر به سوگند زندگی پست آنها شد. خطبه‌های بودا آموزنده‌ترین آنها بود. هدف آنها بالا بردن فروتنی و ارتباط با احساس لطیف قلب افراد طبقه پایین اجتماع بود. داستان‌های زندگی روسپی‌ها ثابت کرد که آنها در حرفه خود بسیار موفق بودند و از طریق دستاورهای معنوی برجسته شدند. تری- اپادانا (لیلی، 339،615) بخش‌های فوق‌العاده‌ای از افکار راهبه‌های برجسته ارائه کرد که سعادت را از طریق تلاش خود به دست آورده بودند. آنها از خلاصی از سختی‌ها و رنج‌های بسیار زندگی خانوادگی (gharavasa) خوشحال به نظر می‌رسیدند. از موانع خانوادگی رهایی یافتند و از آزادی کامل حرکت لذت می‌بردند. یکی از زنان راهبه (Bhikkhunis) خود را در عبارات زیر شرح می‌دهد: «ای زن، چه خوب آزاد شدی، چگونه آزادی هستم من» (سرود، 25)

 

زن دیگری که همۀ موقعیت‌های اجتماعی و موفقیت خانوادگی را بیان می‌کند، گفت:

 

با سر تراشیده، پیچیده در رداهایشان که قابل تشخیص به نظر می‌رسد از ردای زیر جامۀ خواهر مذهبی مردی که از آمدن و رفتن آزاد بود. به جنگل یا به بالا رفت.

 

(سرودهای خواهران)

 

زن دیگری بیان می‌کند که چگونه بر رنج و اندوه فائق آمده است:

 

بدین‌ترتیب من اکنون می‌توانم درک کنم و بفهمم، چیزی که بدبختی من بر آن ساخته شده بود.

 

(دیویدز، تی. دبلیو.83)

 

Here we find that they never tried to explain their emancipation in terms of positive or negative conceptions. Their expressions implied that with the attainment of Nibbana (Enlightenment), repeated births and deaths ceased. The Nibbana is inexpressible in words. It is something like the safest place of residence which is found after a long journey through the perilous road. There are so many instances where broken–hearted Ladies expressed how they got consolation after renouncing the family life. One Bhikkhuni said:

 

O free indeed, a gloriously free,
Am I in freedom from the crooked thing,
From quern, mortar, from my crooked lord,
Ay, but I’m free from rebirth and from death,
And all that dragged me back is hurled away.
(Psalms of the Sisters, 40)

 

 

 

در اینجا درمی‌یابیم که آنها هرگز سعی نمی‌کنند رستگاری خود را بر اساس مفاهیم مثبت و منفی توضیح دهند. گفتار آنها حاکی از آن است که با دستیابی به نیبانا (روشنگری)، تولد و مرگ مکرر متوقف می‌شود. نیبانا را نمی‌توان با کلمات بیان کرد. چیزی شبیه امن‌ترین محل اقامت است که بعد از سفری طولانی از  طریق مسیری پرخطر پیدا می‌شود.   

 

مواردی زیادی هستند که بانوان دل شکسته بیان می‌کنند که چگونه آنها بعد از ترک کردن زندگی خانوادگی تسلی پیدا کرده‌اند. یک راهبه گفته است:

 

ای آزاد واقعی، آزاد باشکوه، من آزاد هستم از چیزهای نادرست، از آسیاب دستی، هاون، از ارباب شیاد، آه، اما از تولد دوباره و از مرگ، و همۀ چیزهایی که مرا به عقب کشاندند دور ریخته می‌شود.

 

(سرودهای خواهران، 40)

 

Nibbana (Enlightenment): نیبانا، نیروانا، آخرین مرحلۀ روشنگری

 

Consolation: تسلی یافتن

 

Renouncing: ترک کردن، چشم پوشی

 

Bhikkhuni: زن راهبه

 

crooked thing: چیزهای نادرست

 

 

 

The most interesting story is that Ambapali was a celebrated prostitute of Vesali. She was very charming and beautiful. The kings, nobles and rich men would come to visit her. So after that she had to refuse some of them. Once while walking, the Buddha come to Vesali. Ambapali met him and offered all her resources including her mango garden for the use of the Buddha and his disciples. She gave up her profession and embraced the life of Bhikkhuni. Ultimatety she became an Arhant when she had heard the sermon preached by her son Thera Bimala Kondanna. (Davids T. W. 30-33) In her old age she wrote about her religions experience in beautiful verses which are Known as the Gathas of Ambapali in Pali literature. The poem shows Ambapali at her best making us feel and understand her joy in the pursuit of spiritual attainment. In several places Ambapali states that the Buddha was the source of inspiration to her. She achieved spiritual attainment due to the noble admonition of the all-enlightened Buddha. Her mind is peaceful and happy. Through many hardships all her hopes and aspirations are fulfilled- What Ambapali discovered from her vast experiences is that everything is transitory – this life, youth etc are decaying and unsubstantial. The story of Bhikkhuni Subha is also very interesting. She tears out her eyes and gives these to him who is in love with her. For she is fascinating to him due to her beautiful eyes. She rejects the man with these words:

 

 

 

Lo, thou art wanting to walk where no path is;
thou sickest to capture
moon from the skies for they play.
Thou would jump over the ridges of Meru,
Thou who presumes to lie in wait for
A child of the Buddha.
(Psalms of the Sisters, 152)

 

 

 

جذاب‌ترین داستان مربوط به امباپالی روسپی مشهور وسالی بود. او بسیار جذاب و زیبا بود. پادشاهان، اشراف و مردان ثروتمند به دیدن او می‌آمدند. بنابراین پس بعضی از آنها را باید رد می‌کرد. یکبار بودا در هنگام قدم زدن به وسالی آمد. امباپلی او را ملاقات کرد و همۀ ثروتش از جمله باغ انبه‌اش را برای استفاده به بودا و پیروانش پیشنهاد کرد. او از شغلش دست کشید و زندگی راهبه‌ای را پذیرفت. سرانجام وقتی خطبه‌ای که پسرش ترا بیمالا کوندانا (Bimala Kondanna) ایراد می‌کرد را شنید به مقام ارهات دست یافت (دیویدز تی. دبلیو. 33-30). در هنگام پیری دربارۀ تجربۀ مذهبی خود شعرهای زیبایی نوشت که در ادبیات پالی به عنوان اشعار امباپالی (Gathas of Ambapali) شناخته می‌شوند. شعر، امباپالی را در بهترین حالت خود نشان می‌دهد که ما می‌توانیم خوشحالی او را در جستجوی موفقیت معنوی احساس کرده و درک کنیم. در جاهای زیادی امباپالی بیان می‌کند که بودا منبع الهام به او بوده است. او بخاطر نصیحت‌های ارزشمند بودای روشنگر به دستاورد معنوی رسیده است. ذهن او آرام و خوشحال است. همۀ امیدها و آرزوهایش با سختی‌های زیادی برآورده شده است- آنچه امباپالی از تجربه‌های عظیم خود دریافت آن است که همه چیز فانی است- این زندگی، جوانی و غیره، از بین رفتنی و بی‌دوام هستند. داستان راهبه سبحا (Bhikkhuni Subha) نیز بسیار جالب است. او اشک می‌ریزد و اینها را به او می‌دهد که عاشقش است. زیرا او بخاطر چشمان زیبایش مجذوبش شده بود. او مرد را با این گفتار رد کرد:

 

آهای، تو می‌خواهی قدم بگذاری در جایی که راهی نیست؛ تو ناتوان‌تر از آنی که ماه را از آسمان‌ها بگیری تا آنها بازی کنند. تو بر بلندای کوه مرو خواهی پرید، تو فرض می‌کنی در انتظار فرزندی از بودا هستی.

 

(مزامیر خواهران، 152)

 

Nobles: اشراف زادگان

 

Disciples: پیروان

 

Arhant: مقام ارهات، مقام انسان کامل

 

Gathas: اشعار

 

Pali: زبان پالی

 

Transitory: فانی، زودگذر

 

 

 

The frail of Kisagotami who roamed with her dead child and found consolation by becoming a nun was released from sorrow, grief and lamentation by experiencing Enlightenment. The Samyutta Nikaya gives a vivid account of Kisagotami, Soma, Vijaya, Upphalavanna, Cala, Upacala, Sisupacala, Sela, Vajira and tells how they were tempted by Mara,1 the evil one and they at last subdued him.

 

The greater portion of Therigtha deals with meditation. Nearly all the Bhikkhunis vanquished Mara and realized the truth through strenuous exertions. The description of the Therigatha may be mingled with extreme religious fervor and poetic imagination, but the historical aspects of the stories are more realistic and precise than those of the Nikayas. A comparative study of both the sources may help us to find out the true picture of the cultural progress of the nuns. If we leave aside the question of some of physical disabilities from they suffered, the nuns were not in any way inferior to the monks. They spent the greater part of their times in meditation, training novices and study of Patimokkha. Teaching of the Vinay and Dhamma to the novice was one of the foremost duties of the Bhikkhunis. To take care of education for spiritual progress of the nuns was not a Very easy job. So distinguished Theras and Theris were selected to take up that job. In determining the competence of a teacher the spiritual advancement of an ideal Bhikkhuni was also considered. According to Mrs. Rhys Davids, Bhaddhamata was one of the foremast motherly nuns.2

 

ضعف کیساگوتامی که با فرزند مرده‌اش شروع شد و با راهبه شدن تسلی یافت با تجربۀ روشنگری از غم، اندوه و سوگواری تسکین پیدا کرد. سیموتا نیکایا (Samyutta Nikaya) روایت روشنی از کیساگوتامی (Kisagotami)، سوما (Soma)، ویجایا (Vijaya)، اپالاوانا (Upphalavanna)، کالا (Cala)، اپاکالا (Upacala)، سیسوپاکالا (Sisupacala)، سلا (Sela)، وجیرا (Vajira) ارائه می‌کند و می‌گوید که چگونه مارا1 یا دیو آنها را وسوسه کرد و سرانجام بر او غلبه کردند.

 

بخش بیشتری از تریگاتها (سه متن بودایی) مربوط به مراقبه است. تقریبا همه زنان راهبه بر مارا پیروز شدند و با سختی‌های زیاد حقیقت را دریافتند. توصیف تریگاتها می‌تواند با اشتیاق مذهبی شدید و تخیل شاعرانه آمیخته شود، اما جنبه‌های تاریخی داستان‌ها واقعی‌تر و دقیق‌تر از داستان‌های نیکایا (مجموعه گفتارهایی از کتاب مقدس بودا) هستند. بررسی تطبیقی هر دو منبع می‌تواند در یافتن تصویر واقعی پیشرفت‌های فرهنگی راهبه‌ها به ما کمک کند. اگر مسئله بعضی از ناتوانی‌های جسمی را که از آنها رنج می‌بردند کنار بگذاریم، راهبه‌ها در هیچ‌جا از راهب‌ها پایین‌تر نبودند. آنها بیشتر وقت خود را به مراقبه، آموزش افراد مبتدی و مطالعۀ پاتیموخا می‌گذراندند. آموزش وینی و داما به مبتدیان یکی از بهترین کارهای زنان راهبه بود. توجه به آموزش برای پیشرفت معنوی راهبه‌ها کار بسیار آسانی نبود. بنابراین، راهب و راهبه‌های معروف برای انجام آن کار انتخاب شده بودند. برای تعیین صلاحیت استاد، پیشرفت معنوی یک راهبه مطلوب نیز مدنظر بود. به عقیدۀ خانم ریس دیویدز، بهادهاماتا یکی از مهربانترین راهبه‌ها بوده است.2

 

Lamentation:

 

Mara: دبو، شیطان

 

Therigtha: تری گاتها، سه متن بودا

 

Nikayas: نیکایا، مجموعه گفتارهای بودا

 

Patimokkha: پاتیموخا

 

In addition to their spiritual attainments, the Theris contributed greatly to the development of art and literature. A study of the Therigatha reveals that this Indo-Bangladesh-Pakistan subcontinent in those days had not only produced courtesans but also woman poets, philosophers, commentators and wits. (Davids 147) The gathas of Ambapali exhibit wonderful poetic excellence.

 

The gathas of Sumedha and Isidasi are not less interesting. Both of them describe the Philosophy of life in which a splendid manner is that their sermons may be treated like romantic poems. The Samyutta Nikaya (Samyutta Nikaya 212-213) mentions that Theri Subha was a celebrated orator. She delivered a sermon in a big gathering at Rajagaha. Baddha Kundalakesa was an eloquent debator. There was none equal to her except the great disciples – Sariputta and Moggallana Thera.

 

 

 

علاوه بر پیشرفت معنوی، راهبه‌ها به توسعه هنر و ادبیات بسیار کمک کردند. مطالعه‌ای درباره تریگاتها نشان می‌دهد که شبه قاره هند-بنگلادش- پاکستان در آن روزها نه تنها روسپی بلکه زنان شاعر، فیلسوف، مفسر و زیرک نیز به عمل می‌آورد (دیویس، 147). گاتهای امپابالی تعالی شاعرانۀ فوق‌العاده‌ای نشان می‌دهد. جذابیت سرودهای سومدهها و ایزیدازی کمتر نیست. هردوی آنها فلسفۀ زندگی را توصیف می‌کنند که در آن حالت باشکوهی است که خطبه‌ها می‌توانند مانند شعرهای عاشقانه تلقی شوند. سامیوتا نیکایا (Samyutta Nikaya 212-213) نقل می‌کند که تری سبحا خطیبی مشهور بود. او در گردهمایی بزرگی در راجاگاها خطبه‌ای ایراد کرد. بودا کوندالاکاس سخنوری خوش بیان بود. آنجا بجز پیروان بزرگ- ساریپوتا و موگالانا ترا (Sariputta and Moggallana)، کسی با او برابر نبود.

 

Eloquent: فصیح، خوش بیان

 

Debator: سخنور، مناظره‌کننده

 

 

 

The Dipavamsa refers to Khema, the former queen of Bimbisara of Magdha as the Master of Vinaya discipline. She was intelligent, ready witted and eloquent debater. The Theri Dhammadinna was the great master of Buddhist philosophy. Most of the Theris wandered from place to place for propagating Buddha’s teaching. Theri Bhadda Kundalakesa says, “I traveled through Anga, Magadha, Vajji, Kasi and kosala preaching the Dhamma to the people for nearly 50 years” (Bhagawat 12). Nuns showed that women could attain dignified position like monks and they were quite eligible for spiritual emancipation and cultural development if they made effort as males (Barua Subra 74).

 

 

 

دیپاوامسا (Dipavamsa) به خما (Khema)، ملکه قبلی بیمبیسارای مگدا (Bimbisara of Magdha) به عنوان وزیر نظم و انضباط وینایا اشاره می‌کند. او باهوش، با فراست و سخنوری خوش بیان بود. راهب دامادینا (Dhammadinna) استاد بزرگ فلسفۀ بودایی بود. بیشتر راهبه‌ها برای گسترش تعالیم بودا از مکانی به مکان دیگر می‌رفتند. راهب بادا کوندالاکسا می‌گوید، «من حدود 50 سال برای موعظۀ تعالیم بودا برای مردم به انگا، ماگادها، ویجی، کاسی و کوسالا سفر کردم.» (بهاگاوات، 12) راهبه‌ها نشان دادند که زنان می‌توانند مانند راهب‌ها به جایگاه والایی برسند و اگر مانند مردان تلاش می‌کردند، کاملا مستحق رستگاری معنوی و رشد فرهنگی بودند (باروا سوبرا، 74). 

 

Propagating: گسترش، ترویج

 

 

 

The formation of the order of Nuns in Srilanka and the part played by Sanghamitta, the daughter of emperor Asoka is highly appreciated. Dipavamsa (Oldenberg 97) mentions that the Theris, headed by Sanghamitta, went to the Island of Ceylon during the reign of king Devanampiyatissa and recited the five Vinaya Books and the Seven Abhidhamma Treatises at Anuradhapura. The Bhikkhuni Dhammapala was the preceptor of Sanghamitta and Bhikkhuni Ayupala was her teacher. In due course she gained full ordination and attained Arhatship. Theri Sanghamitta on her arrival to Srilanka initiated Anula and five hundred other women into the order. With the ordination of Anula and her followers, the order of female disciples was founded in Srilanka. King Devanampiyatissa erected a nunnery for Sanghamitta. There she remained till death “working for the progress of the doctrine and mindful of the good of the nuns" (Geiger 78).

 

شکل‌گیری انجمن راهبه‌ها در سریلانکا و ایجاد بخشی از آن توسط سانگامیتا (Sanghamitta)، دختر امپراطور اسوکا (Asoka)، بسیار ارزشمند است. دیپاوامسا (الدنبرگ، 97) ذکر می‌کند که سانگامیتا که راهبه‌ها را هدایت می‌کرد، در هنگام حکومت دوانامپیاتیس پادشاه به جزیره سیلان رفت و پنج کتاب‌ وینایا و هفت رسالۀ ابهیدهاما را در انورادپوار سرود. راهبه دهامپالا مربی سانگهامیتا بود و راهبه ایوپالا استاد او بود. در موعد مقرر انتصاب کامل را به دست آورد و به مقام ارهات نائل شد. سانگهامیتا با ورودش به سریلانکا انولا و پانصد زن دیگر را به انجمن وارد کرد. با انتصاب انولا و پیروانش، انجمن پیروان زن در سریلانکا بنیان نهاده شد. دوانامپیاسیس پادشاه، صومعه‌ای برای سانگاهامیتا برپا کرد. او تا زمان مرگ در آنجا باقی ماند و برای پیشرفت تعالیم و مراقبت از پاکی راهبه‌ها کار کرد (جیگر، 78).  

 

Preceptor: مربی، معلم

 

 

 

Visakha was the chief among the female lay followers of the Buddha. She was a daughter of Dhananjaya, son of Mendaka, a renowned Banker in the city of Bhaddiya of Anga. Visakha was married to Punnavaddhana, son of Migara, a Banker of Savatthi. At the time of marriage Dhananjaya the father of Visakha gave her ten admonitions which are highly interesting and instructive for the women irrespective of caste and creed. All the family-members of Visakha would bow to the Buddha and His disciples and pay respect to them. Visakha would go to the Monastery of Jetavana at Savatthi three times in a day to see the Buddha. She donated them eight kinds of donations with water, rice-gruel and food and served them with her hands, a most excellent meal. She would always hear the admonitions of the Buddha. The other female followers were Sumanadevi, the daughter of Anathapindaka; queen Mallika, the chief wife of king Pasendi; Samavati, the queen of Udayana of Kosambi; Uttara, the daughter of Punnasinha; Suppiya of Varanasi and others also. All of them possessed high knowledge in the doctrine and observe the Upasatha Sila.

 

ویساخا (Visakha) در میان پیروان زن غیر کشیش بودا رئیس بود. او دختر دانانجایا (Dhananjaya)، پسر منداکا، صراف معروف شهر بادیه انگا بود. ویساخا با پوناوادانا، پسر میگرر، یک صراف اهل ساواتی ازدواج کرده بود. در زمان ازدواج دانانجایا پدر ویساخا ده پند1 به او داد که برای زنان بدون توجه به طبقه و عقیده بسیار جالب و آموزنده هستند. همۀ اعضای خانواده ویساخا در مقابل بودا و پیروانش سر تعظیم فرود آورده و به آنها احترام می‌گذاشتند. ویساخا سه بار در روز برای دیدن بودا به صومعۀ جتاوانا در ساواتی می‌رفت. هشت نوع هدیه با آب، حریره برنج و غذا به آنها اهدا کرد و با دستان خود به آنها غذا داد، عالی‌ترین غذا. او همیشه اندرزهای بودا را می‌شنید. دیگر پیروان زن سوماناداوی، دختر اناتاپینداک؛ ملکه مالیک، همسر بزرگ پادشاه پاسندی، شاماواتی، ملکه ادانیای کوزامبی (Udayana of Kosambi)، اوتارا (Uttara)، دختر پوناسینا (Punnasinha)؛ سوپیای واراناسی (Suppiya of Varanasi) و نیز دیگران. همۀ آنها دانش متعالی را در تعالیم بدست آوردند و اپاساتا سیلا (Upasatha Sila) را مشاهده کردند.   

 

Caste: طبقه

 

Creed: عقیده

 

Monastery: صومعه

 

Donate: اهدا کردن

 

Admonition: پند، نصیحت

 

Upasatha Sila: هست دستور بودا

 

It is evident from the above discussion that the nuns not only attained spiritual progress but also made their mark in scholarship and disputation. The psychological analysis given by Khema, Uppalavanna, Dhammadinna are excellent examples of female erudition. Buddhism has introduced radical changes in the doctrinal as well as in the practical side of the religious life. Buddha’s teachings are mainly meant for the Monks and Nuns. They are expected to work diligently and they were guided by a cannon ideal of virtuous life based on clear Knowledge. As soon as the women received permission from the Buddha to enter into the order a new and experimental world and a novel life-style opened before them.

 

 

 

از مبحث بالا مشخص می‌شود که راهبه‌ها نه تنها به پیشرفت معنوی رسیدند بلکه در دانش و مباحثه نیز به هدف خود رسیدند. تحلیل روانشناسی که خما، اپالاوانا، دهامادینا ارائه دادند، نمونه‌های برجسته‌ای از دانش زنان هستند. آیین بودا تغییرات بنیادی را در جنبه عقیدتی و همچنین عملی زندگی مذهبی ایجاد کرده است. تعالیم بودا در اصل راهب‌ها و راهبه‌ها را هدف قرار داده است. از آنها انتظار میرود مجدانه کار کنند و با چرخۀ مطلوبی از زندگی بافضیلت بر اساس دانش صریح هدایت شوند. به زودی زنان از بودا اجازۀ ورود به انجمن جدید و دنیای تجربی را دریافت کردند و سبک زندگی جدیدی پیش روی آنان گشوده شد.

 

Disputation: مباحثه، گفتمان

 

Diligently: مجدانه، با تلاش

 

 

 

 

 

 

 



1.      کلمۀ «مارا» از ریشۀ mr گرفته شده که به معنای کشتن، سرنوشت یا مردن است. مارا معمولا به عنوان خدای مرگ، شیطان، وسوسه کننده، شیطان یا اصل فنا تجسم می‌یابد. گاهی کلمه برای نشان دادن کل تجربه دنیوی یا عرصۀ تولد دوباره، در مقابل نیبانا قرار دارد. دیگر صفت‌های مارا، کانها، انتاکا، پاپیما، ناموسی و پاماتاباندو هستند. مارا به عنوان شهوت یا اشتیاق، تنبلی و سستی، ترس، شک، تظاهر و حماقت همانطور که در ادبیات بودایی ذکر شده است، تجسم یافته است.

(سامیوتا نیکایا، جلد1، صفحات 133-128)

2.      باداماتا خدمتکار ملکه خما بود. او دنیا را تکذیب کرد و وقتی شنید که بانویش، ملکه بیمبایسارا راهبه شد. گفت: اگر او به عنوان ملکه می‌تواند تکذیب کند پس حتما من هم می‌توانم. مدت زیادی بعد از آن به مقام ارهات دست یافت.

 

 

3.      ده پندی که پدر ویساخا به او داد عبارتند از: 1) آتش را از خانه خارج نکن؛ 2) آتش را از بیرون به خانه نبر؛ 3) فقط به کسی چیزی بده که در ازای آن به تو چیزی می‌دهد؛ 4) به کسی که به تو چیزی در ازای آن نمی‌دهد چیزی نده؛ 5) به کسی چیزی بده که او هم به تو چیزی می‌دهد و به کسی که چیزی نمی‌دهد چیزی نده؛ 6) در آرامش بنشین؛ 7) در آرامش غذا بخور؛ 8) در آرامش بخواب؛ 9) مواظب آتش باش؛ 10) به خدایان خانه احترام بگذار. آتش (Fire) در اینجا به معنای سختی و رنج است.

 

Template Design:Afzadi