دکترین امشاسپندان،هفت فیروزان فیروزگر

امشاسپندان: يك اصطلاح در اوستا براي الوهيت است كه از نظ ادبي به معناي فنا ناپذير مقدس است. اگر چه در گاتها به اين عبارت اشاره اي نشد و احتمالاً اين عبارت را خود زرتشت ايراد داشته است. سپنتا يك لغت ويژه براي الهام به وي است. و ديك پيشنهاد مي كند كه هند و ايراني ها عادت داشتند كه تمامي فنا ناپذيرها را پرستش كنند. زمانيكه زرتشت همه اينها را به عنوان شر رد و تكذيب كرد، پيامبر به پيروان خود دسنور داد كه فقط آن چيزهايي را بپرستند كه خالق خوبي هستند. اين اصطلاح يعني خالق خوبي به اهورا مزدا اطلاق مي شود و به همه موجودات الهي كه او به وجود آورده است تا به او كمك كنند تا به بدي و شر غابه نمايد. در حقيقت اين كلمات بارها در كتب پهلوي تكرار شده اند.

 

اولين باري كه اين كلمات وقوع يافتند در يسنا تكرار شدند: بنابراين ما خوبي را پرستش مي كنيم، ما چيزهاي خوبي را ستايش مي كنيم كه داراي فايده هميشگي و هميشه زنده و براي اهداف خوب به كار بروند. در شعار زرتشت، فراووانه مومن اعلام مي دارد: من خود را به عنوان يك پرستنده مزدا، يك زرتشتي معرفي مي كنم، كسي كه امشاسپندان را تحسين و ستايش مي كند و در متون بعدي اوستا (يسنا 2، 1 ) يازاتا آتار به عنوان فعال ترين امشاسپند معرفي مي شود.

امشاسپند در شكل هاي ميانه ايراني، كلمه ماهاراسپند كه در زبان پهلوي زرتشتي رواج داشته، در معناي كلي خود به كار مي رفته است. بنابراين در منگ آكسراد، اهريمن و ديوان در تقابل و تضاد با اورمزد و امشاسپندان قرار داشتند. در ميان موبدان زرتشتي، امروزه اين اصطلاح به روزهاي ماه همراه با سه تاي ديگر يعني برزيزاد، هوم و داهمن اطلاق مي گردد.

اين اصطلاح اغلب در وارد محدودتر براي بزرگترين سپنتا به كار برده مي شود و در مورد هپتاد بزرگ به كار مي رود كه به الهامم زرتشت يعني خود اهورا مزدا اطلاق مي گردد اين دو معناي كلي و ويژه نه تنها در اوستاي جوان و كتب پهلوي وجود دارد بلكه در زندگي زرتشتيان نيز كاربرد دارد. گاهي اينها در كنار يكديگر به عنوان مثال بندائيسم 1 ، 3 قرار مي گيرند: نام هاي سي اماهراسپند به سي روز داده شده ، بنابراين پنج اورمزد، سپس شش آماهراسپند...

نام هاي اوستايي / پهلوي اين شش و مترادف انگليسي آنها به شرح زير است: يوهو ماناه /وهمن به معناي هدف نيك ، آسا واهيستا آردواهيست به معناي بهترين خوبي ها ، اكسارا وايريا /شاهروار به معناي غلبه دلخواه، سپنتا آرمايتي سپندارمد به معناي اهداي مقدس، هرداد به معناي كليت، و آمرتات امرداد به معناي فنا ناپذيري. نام هاي همه اين شش مورد كرا در گاتها تكرار شده اند. از نظر دستور زبان، نام هاي اولين سه نا خنثي است ، وسه تاي آخر مونث است. نام هاي همه هپتادها همراه با يكديگر در يسناي 1 ، 47 آورده شده است، و در زند متون اوستايي گمشده، اينطور بيان شده است كه در ابتدا اورمزد اين شش را به وجود آورد و سپس اله هاي ديگري را به وجود آورد. بنابراين در گات هاي ديگري را به وجود آورد بنابراين گات ها زرتشت ار اهورا مزدا به عنوان خالق وهوماناه (يسنا 44) صحبت مي كند و از آشا (يسنا 8 ، 31) و پدر و وهوماناه (يسنا 8 ، 31 ،45) آشا (يسنا 3، 44 ، 2،47) و آرمايتي (يسنا 4 ، 44) صحبت مي مند. آخرين اصطلاح در اوستاي جوانتر تكرار شده است كه در آن شش امشاسپند بزرگ همراه با سپنتا مينيو در كساني كه متعلق به يك روح يا ذهن، يك صدا و يك عمل هستند، ظهور مي يابد و اينكه پدر و قانون آنها يكي است، يعني خالق ، اهورا مزدا. در جايي ديگر در اوستاي جوانتر «امشاسپندان به اشكالي هستند كه خالق خود را به ان شكل در مي آورد. در بانداهيستم « گفته مي شود كه اورمزد انها را از خود آفريده است و او آنها را از نور خود خلق كرده ايت. امشاسپندان بنابراين با خالق خود از يك وجود هستند. از آنجاييكه او به آنها هستي هاي متفاوت و جداگانه داده است، بنابراين آنها مي توانند به او در غلبه بر شر كمك كنند. آنها به اشخاص مختلف تقسيم مي شوند و براي يك هدف تلاش مي كنند. هر يك از آنها يك يازاتا است و هر يك از آنها قابل ستايش هستند. اگر چه يازاتاها، شش امشاسپند جنبه هايي از ماهيت خدا را دارند و آنچنان به خدا نزديك هستند كه زرتشت گاهي اهورا مزدا را به طور مفرد تو و گاهي به صورت جمع، شما، خطاب مي كند. بع علاوه پيامبر از اصطلاح آسا و غيره استفاده مي كند دو مفهوم الاهيت و قدرت انساني گاهي به نظر مي رسد كه با يكديگر تركيب شده اند بنابراين دكترين هپتاد در آيين زرتشت هسته اصلي به شمار مي رود. اگر چه پرستش، مراقبه و عمل، هر يك سعي در تبديل هفت به وجود خويش است، بنابراين خود شدن از به دست آوردن بهشت با ارزشتر است.

اين دكترين هم چنين يك جنبه فيزيكي دارد كه در آن هفت با يكي از اين هفت خلقت تركيب مي شود. اين پيوندها به طور متقارن در زندها و بعدها در متون پهلوي توضيح داده شده اند. اورمزدا باغبان مخصوص انسان است، واهمن رمه، آردواهيست آتش، شهريار فلزات، سپندارمد، هورداد آب وامرداد گياهان. همه اينها را مي توان در گاتها پيدا كرد. براي ارتباط بين اهورا مزدا / روح مقدس و انسان به يسناي 6 ، 33 براي وهوماناه و رمه، براي آشا و آتش به يسنا 4، 34 ؛ 4، 34 و 9 و براي آرمايتي و زمين به يسناي 7 ، 30؛ 47 و 3 و براي هارواتات و آمرتات و آب و گياهان به يسناي 8 ، 33 ؛ 11 ، 34 و 7 ،51 مراجعه كنيد.

تنها عضو هپتاد كه به هر صورت در گاتها با خلقت خود نيست، اكسازار است كه گفته مي شود حامي فلزات است. در ايران قديم به شرح زند ، فلزات جايي در ميان اين هفت خلقت نداشتند در حاليكه آسمان اولين خلقت به شمار مي رفت ، اما در امشاسپندان حامي نداشت. زاهنر اشاره مي دارد كه در متون پهلوي و اوستا ، آسمان گفته مي شود كه فلز است ، بنابراين اكسارا به عنوان مالك فلزات، هم چنين ارباب آسمان بود. اين بر خلاف آن چيزي است كه زرتشت در گاتها به آسمان به عنوان سخت ترين سنگ اشاره مي كند . در حاليكه در ساير متون پهلوي به آسمان به عنوان زيباترين و سخت ترين سنگ به عنوان مثال كريستال اشاره مي شود. اچ دبليو بيلي نشان داد كه موبدان زرتشتي از كريستال به عنوان سنگ و فلز ياد مي كنند. در زمانهايي كه زرتشت خود زنده بود و زندگي مي كرد، ارباب يك آسمان سنگ مي توانست در هر جاي ديگري ارباب سنگ باشد از جمله اسلحه هاي سنگي در دستان جنجويان در حاليكه آنها قدرت واقعي را تمرين مي كردند. به دليل جنبه اخلاقي دكترين هپتاد و خلقت ها ، تداعي اكسارا با فلزات روي زمين بيشتر از ارباب بودن آسمان مورد قبول واقع شد. انسان از بالاترين رتبه و مكان در اين هفت آفرينش برخوردار است كه قادر به داشتن آگاهي و انتخاب اخلاقي است و مسووليت همنوعان خود را به عهده دارد و همنطور مسئوليت شش خلقت ديگر را نيز به عهده دارد تا بتواند آنها را در نبرد عليه شرارت و بدي كمك و ياري نمايد. هيچ چيز جز سنگ نمي تواند به آسمان كمك كند، سنگ خود مي تواند به اسلحه تبديل شود و راستي دفاع كنند ، سنگ مي تواند به سكه تبديل شود تا به نيازمندان كمك كند و مي تواند به كشتي هاي زيبايي تبديل شوند.

دكترين امشاسپند بزرگ بنابراين اخلاق، معنويت و ماده را به روشي بي نظير پيوند مي دهد و با ثنويت راديكال ، ويژگي خاصي به زرتشت مي دهند. همانگونه كه لومل معتقد است اين دكترين يك راه باستاني و اسطوره اي را براي نظاره واقعيت پيشنهاد مي كند و اين مي تواند يك واقعيت به شدت انتزاعي و دروني باشد اين روش تفكر به طور كلي با تفكر انسان مدرن فاصله دارد اما براي زرتشتيان قابل احترام و قابل اجراست و يك روش پرستش قديمي ، يك اعتقاد سنتي قوي به شمار مي رود . احترام و مراقبت از اين شش خلقت از نسلي به نسل ديگر منتقل شده است و پيوند بين اين خلقت ها و امشاسپندان حامي با ستايش موبدانه همراه بوده كه همه اعضاي هپتادنماينده آن هستند. آرمايتي با زمين مقدس، هاروتات با آب براي آزادي، آمرتات با گياهان ؤ ووهوماناه با شير يا گوشت ، اكسارا با وسايل فلزي، آسا با آتش آييني و سپنتا مينيو، روح مقدس اهورا مزدا مراسمي كه موبدان به جا مي آورند. تفسير اين مراسم كه در گاتها به خود زرتشت نسبت داده مي شود از نسلي به نسل ديگر منتقل شده است و به زمان حال رسيده است و اين براي حفظ دكترين هپتاد براي جامعه از اهميت خاصي برخوردار است.

اهميت دكترين امشاسپندان از طريق كارهاي مانويان در قرن سوم اثبات مي شود. زمانيكه دست نوشته هاي ماني به فارسي دري ترجمه شد (به اميد گرايش زرتشتيان به دين ماني) كلمه جمع ماهراسپندان استفاده مي شد تا پنجعنصر روشنايي كيهانشناسي ماني را توضيح دهند كه عبارتند از : باد، نور، آب و آتش. وقتي موبدان زرتشتي به مطالعه فلسفه يونان پرداختند ، سعي كردند دكترين خود را با چهار عنصر يوناني يعني آب، آتش، خاك و هوا مقايسه كنند مسيحيت در دوره ساسانيان مكررا سبب شدند كه زرتشتيان اين چهار عنصر را ستايش نمايند. ستايش امشاسپندان از طريق خلقتها به اين معناست كه زرتشتيان نيازي به كدهاي ساخته دست بشر براي ستايش نداشتند. تقويم زرتشتي كه در آن هر يك از سي روز ماه به يك يازاتا متعلق است ، به نظر مي رسد كه در اواخردوه هخامنشيان به وجود آمده است و در آن اولين هفت روز به هپتاد اختصاص داده شده . چهار روز از هفته به اهورامزدا اختصاص داده شده تصادم نام يك روز با نام يك ماه جشن گرفته مي شد. هپتاد هسته مركزي تفكر زرتشتي به شمار مي رود.

اين دكترين و ستايش هپتاد را مي توان در دوران مدرن در ايران مشاهده كرد، اما در قرن نوزدهم ، نظريه هاي غربي در پارس و بمبي تصادم پر قدرت تفكر زرتشتي را مشاهده كردند. در دهه 1860 ، م.هاگ اين اعتقاد را منتشر كرد كه زرتشت كيفيت هاي انتزاعي تفكر يكتا پرستي را موعظه مي كرده است. اينن تفسير مورد استقبال رفرميست هاي پارسي كه از حملات ميسيونهاي مسيحي رنج مي بردند، قرار گرفت. اين رفرميست ها پس از نظريات هاگ را تبليغ مي كردند. تفسير امشاسپندان گاتي به عنوان موضوعات انتزاعي اخلاقي و فلسفي براي مدتي نظريه غالب در غرب به شمار مي رفت، بنابراين تنوع قابل ملاحظه اي در مطالعات مدرن در اين زمينه ديده مي شود.

Template Design:Afzadi